یادداشتهای شیطان

توضیحات

شخصیت اصلی رمان، شیطان است و اوست که داستان را برای ما روایت می‌کند. این بار شیطان به خواست خودش و بدون هیچ اجباری، داوطلبانه به زمین می‌آید و قصد دارد انسان را بشناسد. می‌خواهد در زمین زندگی کند و با بشر برخورد داشته باشد. او در جواب این سوال که چرا به زمین آمده است می‌گوید که در جهنم حوصله‌اش سر رفته و آمده است تا در زمین بازی راه بیندازد، دروغ بگوید و حقه سوار کند. و برای این منظور هم راهی متناسب با حال خودش را انتخاب می‌کند. سوال دارید که چطور به زمین آمده است؟ در صفحه ۱۷ کتاب یادداشتهای شیطان می‌خوانیم:

می‌پرسی چه‌طور اتفاق افتاد؟ خیلی ساده … وقتی هوس کردم بیایم زمین، یک جسم مناسب پیدا کردم: یک میلیاردرِ امریکایی سی‌وهشت ساله‌ای به نام گرنی واندرهود. گرفتم کشتمش … البته در شب و بدون هیچ شاهدی. اما، به رغم چیزی که گفتم، نمی‌توانی من را بکشانی دادگاه. چون امریکاییِ موردنظر زنده است و ما هردو با احترام و وقار به تو سلام می‌کنیم؛ بنده و جناب واندرهود. فقط قالب تهی‌شده‌اش را تسلیم من کرد، می‌فهمی؟ البته همه‌اش همین نیست؛ شیطان تسخیرش کرده! می‌توانم دوباره برش گردانم، اما تنها از همان راهی که تو را هم به آزادی می‌رساند؛ یعنی مرگ.

در ابتدای کتاب، شیطان از تجربه‌های زمینی‌اش می‌گوید و از چیزهایی که احساس می‌کند صحبت می‌کند و به سوال‌هایی که خواننده زمینی او – انسان – دارد می‌پردازد. مثلا در قسمتی می‌گوید:

می‌بینم حالا که فهمیده‌ای من شیطانم در جلد آدمیزاد، آماده‌ای سوال پیچم کنی؛ آخر خیلی برایت جالب است، نه؟ این که از کجا آمده‌ام؟ در جهنم چه خبر است؟ جاودانگیِ واقعی در کار هست؟ یا مثلا این که قیمت زغال‌سنگ در بورس جهنم چند است؟ اما شوربختانه – خواننده عزیز من – با اینکه خیلی مایلم، اگر هم چنین اطلاعاتی می‌داشتم، نمی‌توانستم کنجکاوری ذاتی‌ات را ارضا کنم. شاید بتوانم یکی از آن داستانهای خنده‌دار را درباره شیطانکهای شاخدار و پشمالو برایت بنویسم؛ همانهایی که به تصور ناقص و خُردت این‌قدر هم جالب می‌آیند؛ اما خودت که به اندازی کافی از این داستان‌ها داری و من هم نمی‌خواهم چنین دروغهای شاخدار و بی‌مزه‌ای نثارت کنم. دروغم را می‌گذارم برای جایی دیگر، وقتی اصلا انتظارش را هم نداری؛ این طوری برای هردومان جالبتر می‌شود. (یادداشتهای شیطان – صفحه ۱۵)

اما داستان اصلی و جدی کتاب زمانی است که واندرهود به ایتالیا، رم، سفر می‌کند و قصد دارد تا با ثروتی که دارد بشر را خوشبخت کند. البته که شیطان از این سفر هیجان‌انگیز و هدف آن لذت می‌برد. او در رم با فاما مگنوس برخورد می‌کند، فردی که رفتاری متفاوت‌ و افکاری غریب دارد و شیطان از هم‌کلام شدن و دیدن او به خاطر دخترش، یعنی ماریا که زیبایی خیره‌کننده‌ای دارد، لذت می‌برد. در نهایت شیطان تصمیم می‌گیرد در راه خوشبخت کردن بشریت، مگنوس را هم کنار خودش داشته باشد اما…

توضیحات تکمیلی

وزن 650 g
عنوان

یادداشتهای شیطان

نویسنده

مترجم

ناشر

نوبت چاپ

سیزدهم

تعداد صفحات

278

شابک

978-600-121-737-1

سال انتشار

1400

نوع جلد

گالینگور

قطع

گالینگور

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.


.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.

شما فقط این محصول را به سبد خرید اضافه کرده اید: