هری پاتر و یادگاران مرگ۱

توضیحات

در «هری ‌پاتر و یادگاران مرگ» سرنوشت داستان هری پاتر مشخص می‌شود. در این داستان «سوروس اسنیپ» Severus Snape کشته می‌شود و تمامی خاطراتش را به هری منتقل می‌کند. در این داستان چندین شخصیت دیگر نیز ازجمله آلستور مودی ملقب به چشم‌باباغوری و دابی کشته می‌شوند و هری پاتر با «جینی ویزلی» Ginny Weasley ازدواج می‌کند. «رون ویزلی» Ronald Bilius Weasley و «هرماینی گرنجر» Hermione Jean Granger از شخصیت‌های محوری دیگر این داستان نیز با یکدیگر ازدواج می‌کنند. «جی.کی رولینگ» این داستان را با این جمله‌ی اسرارآمیز تمام می‌کند: «نوزده سال بود که جای زخم هری درد نگرفته بود. همه‌چیز عالی بود.»

در بخشی از جلد اول کتاب هری‌پاتر و یادگاران مرگ می‌خوانیم

فردای آن روز، هری صبح زود از خواب بیدار شد و خود را پیچیده در کیسه‌ی خواب کف اتاق پذیرایی یافت. از لای درز پرده‌های سنگین اتاق، باریکه‌ای از آسمان نمایان بود: رنگ آبی ملایم و شفاف هوای گرگ‌ومیش پیش از سحر، درست همرنگ جوهر رقیق شده بود. جز صدای نفس‌های آرام و عمیق رون و هرمیون؛ صدای دیگری به گوش نمی‌رسید.

هری به تیرگی مبهمی نگاه کرد که طرح کلی دو نفری بود که کنارش روی زمین خوابیده بودند. رون در پی فوران احساسات عاشقانه‌اش، اصرار کرده بود که هرمیون روی کوسن‌های کاناپه بخوابد و از این رو پیکر تیره‌ی هرمیون در مقایسه با رون در سطح بالاتری قرار داشت. دستش به‌صورت مایل، روی زمین بود و انگشت‌هایش چند سانتی‌متر با انگشت‌های رون فاصله داشت. هری در این فکر بود که آیا آن دو، دست در دست یکدیگر به خواب رفته‌اند. با این فکر، احساس تنهایی عجیبی کرد.

هری سرش را بالا برد و به سقف تاریک نگاه کرد، به چلچراغ کار تنگ گرفته. کم‌تر از بیست‌وچهار ساعت پیش، جلوی ورودی خیمه، زیر نور آفتاب ایستاده، منتظر مهمان‌های عروسی بود تا آن‌ها را به داخل خیمه راهنمایی کند. گویی از آن زمان، عمری گذشته بود. حالا چه اتفاقی پیش می‌آمد؟ روی زمین دراز کشیده بود و به جان پیچ‌ها فکر می‌کرد، به مأموریت پیچیده و هراس‌انگیزی که دامبلدور برعهده‌اش گذاشته بود… دامبلدور…

اندوهی که پس از مرگ دامبلدور به وجودش چنگ انداخته بود اکنون طور دیگری شده بود. گویی تهمت‌هایی که از زبان موریل در عروسی شنیده بود، همچون موجودات بیماری در مغزش لانه کرده بودند و خاطراتش از دامبلدور را آلوده می‌کردند، جادوگری که هری از او بتی ساخته بود. آیا ممکن بود دامبلدور گذاشته باشد چنین چیزهایی رخ بدهد؟ آیا مثل دادلی بود که تا وقتی نسبت به خودش اهمال و بدرفتاری نمی‌کردند از مشاهده‌ی این رفتارها نسبت به دیگران ناراحت نمی‌شد؟ آیا ممکن بود به خواهری پشت کرده باشد که او را زندانی و مخفی می‌کردند؟

هری به یاد دره‌ی گودریک افتاد، به یاد گورهایی که دامبلدور به هیچ‌یک اشاره‌ای نکرده بود؛ به یاد اشیاء مرموزی افتاد که بنا بر وصیت‌نامه‌ی دامبلدور، بی‌هیچ توضیحی، باقی ‌مانده بودند و خشم و آزردگی‌اش در آن فضای تاریک بیش‌تر و بیش‌تر شد.

چرا دامبلدور چیزی به او نگفته بود؟ چرا توضیحی نداده بود؟ آیا دامبلدور به‌راستی به هری اهمیت می‌داد و نگرانش بود؟

توضیحات تکمیلی

وزن 400 g
عنوان

هری پاتر و یادگاران مرگ(جلد اول)

نویسنده

مترجم

ناشر

تعداد صفحات

432

شابک

978-964-8944-39-6

سال انتشار

1398

نوع جلد

شومیز

قطع

رقعی

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.


.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه ارسال کنند.

شما فقط این محصول را به سبد خرید اضافه کرده اید: